http://khasellu.com/
آغاز سال خورشیدی و پیدایش نوروز
حکیم عمر خیام در نوروزنامه خود چنین می نویسد: "اما انگیزه نام نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند، آفتاب را دو دور بوده، یکی آنکه در هر 305 روز یک چهارم روز از شبانه روز به یکمین دقیقه حمل باز آید. به همان هنگام و روز که رفته بود، بدین دقیقه نتوان آمد که هر سال از مدت همی کم شود و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و مردم دیگر از او پیروی کردند.
چون آن وقت را پادشاهان عجم دریافتند از بهر بزرگداشت آن و از بهر آنکه هرکس این را نتوانست یافت، نشان کردند و این روز را جشن ساختند و جهانیان را خبر دادند و آ« تاریخ را نگه دارند و بر پادشاهان بایسته است آیین و رسم پادشاهان به جای آوردن، از بهر مبارکی، خرمی کردن به آغاز سال. هر که روز نوروز جشن کند و به خرمی بگذراند و این آزمایش را حکیمان از برای پادشاهان کرده اند. "
گرچه برابر باور و نوشته های حکیم عمر خیام و همچنین برابر نوشته های تاریخنگاران دیگر، پیدایش و بنیادگزاری سال خورشیدی را مانند بنیادگزاری کاخ داریوش هخامنشی به جمشید پیشدادی نسبت داده اند، ولی آمار نشان می دهد که نبایستی اینگونه باشد، زیرا اگر از بررسی برخی از کتاب ها و نوشته های تیره ها و ملت های دیگر به ویژه بررسی کتاب های برهمنان که به خوبی و نیکی از جمشید نام برده شده و این نوشته ها دلیل روشنی است که جمشید نه تنها بر کشور ایران پادشاهی داشته، بلکه می توان حدس زد که بر قاره آسیا چیره بوده است و تا آنجا که برابر یادداشت های تاریخنگاران بزرگ و نامدار، جمشید بجز قاره آسیا بر برخی از قاره های دیگر جهان نیز فرمان می رانده است.
باید دانست که سال خورشیدی را ایرانیان پیدا کرده اند، ولی برپا کننده و بنیانگزار سال خورشیدی را به گونه ای روشن نمی توان بیان نمود که سال خورشیدی را ایرانیان پیدا کرده اند، و چه شخصی بوده است، ولی از اینکه این ابتکار از سوی ایرانیان پدیدار گشت، جای هیچگونه تردیدی نیست، زیرا در آن هنگامی که کشورهای متمدن و ملت های پیشرفته گیتی، سال قمری را به کار می بردند و ستاره شناسان نامدار و ماهر کشورهای مصر و بابِل، خود را دانشمند بر رمزها و اوضاع فلکی می شناساندند، در آن هنگام، ایرانیان بدون سود جستن از زیج در رصدخانه و تلسکوپ های نیرومند امروزه، پی به این راز بزرگ طبیعت برده بودند و با بررسی خردمندانه و باریک بینی خود، یک دوره گردش زمین به دور خورشید را پیدا کرده بودند و برای نخستین بار در تاریخ جهان، سال خورشیدی را بنیانگزاری کردند.
انگیزه اصلی پیروز شدن ایرانیان در این باره، اوضاع طبیعی و چگونگی آب و هوای این کشور پهناور بوده که به خوبی فصل های چهارگانه را نمودار و شایان نگرش می نمود و افزون بر اینکه چون ایرانیان باستان نخستین ملتی بودند که پیروی از دستورهای پیامبر خود (زرتشت) با دلبستگی ویژه ای که به کار کشاورزی و آبادانی زمین داشتند و کار کشاورزی و دامپروری و درخت کاری پاره ای از بایستگی دینی آنان بود، بناربراین در اجرای این دستورهای بزرگ و اجتماعی و اقتصادی، از دل و جان می کوشیدند، از اینرو بر آنها لازم می آمد که برای آسان کردن و آراستن کارهای کشاورزی و پرورش دامها، حساب فصل ها را داشته و از گاهشماری پیروی کنند، که با فصل های سال هم آهنگی داشته باشد، تا بتوانند به آسانی، حساب هنگام افشاندن بذر و برداشت محصول و زمان زاییدن دامهای خود را داشته باشند و نیز باز هم این دلیل را می توان پذیرفت که از گاهشماری سال خورشیدی به جز ایران در کشورهای دیگر نشانی دیده نمی شد و تنها این روش در ایران برساخته بوده است، از اینرو، بایستی ایمان داشت که به یقین بنیانگزاری گاهشماری خورشیدی از سوی ایرانیان بوده و از این سرزمین آغاز شده است، زیرا چنانکه گفته شد، اگر جز این بود، دست کم در کشورهای دیگر از روش گاهشماری خورشیدی نشانی دیده می شد.
کوتاه سخن آنکه پس از چیرگی تازیان بر ایران و معمول شدن سال و ماه قمری، ملت ایران به ویژه کشاورزان و دامپروران تنها از دیدگاه شکست خوردن و ناگزیر شدن، دستور یورشیان را پذیرفته و سال قمری را به کار گرفتند، ولی در کارهای داخلی و در کارهای کشاورزی و اصول آیین باستانی از همان روش پیشین خود پیروی می کردند و پیرو روش گاهشماری خورشیدی بودند، زیرا چون سال ها و ماه های قمری ثابت نبوده و پیوسته دگرگون می شد، از اینرو نگه داشتن حساب روزهای بذر افشانی و برداشت محصول دچار اشکال می شد. با توجه به شرح بالا، کار به جایی رسید که خلفای اسلام، خود را ناگزیر دیدند که تاریخ گرفتن مالیات و جزیه را از روی تقویم سال خورشیدی ایرانیان تعیین کنند، زیرا اگر به جز این بود در کار وصول مالیات و جزیه دشواری های زیاد پیش می آمد.
·برگرفته از نسک تاریخ نوروز و گاهشماری ایران/ به کوشش روانشاد دکتر عبدالعظیم رضایی/ چاپ پنجم _ زمستان 1385/ برگه های 467 تا 469
بهار آمد، بهار آمد، بهار مُشکبار آمد/ نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد/ صبوح آمد، صبوح آمد، صبوح راح و روح آمد/ خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد/ صفا آمد، صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد/ شفا آمد، شفا آمد، شفای هر نزار آمد/ حبیب آمد، حبیب آمد به دلداری مشتاقان/ طبیب آمد، طبیب آمد، طبیب هوشیار آمد/ سماع آمد، سماع آمد، سماع بی صداع آمد/ وصال آمد، وصال آمد، وصال پایدار آمد/ ربیع آمد، ربیع آمد، ربیع بس بدیع آمد/ شقایق ها و ریحان ها و لاله خوش عذار آمد/ کسی آمد، کسی آمد که ناکس زوکسی گردد/ مهی آمد، مهی آمد که دفع هر غبار آمد/ دلی آمد، دلی آمد که دلها را بخنداند/ مِی ای آمد، مِی ای آمد، که دفع هر خمار آمد/ کفی آمد، کفی آمد که دریا دُرّ ازو یابد/ شهی آمد، شهی آمد که جان هر دیار آمد/ کجا آمد، کجا آمد، کزینجا خود نرفته است او/ ولیکن چشم گه آگاه و گه بی اعتبار آمد/ ببندم چشم و گویم شد، گشایم گویم او آمد/ و او در خواب و بیداری قرین و یار غار آمد/ کنون ناطق خَمُش گردد کنون خامش به نطق آمد/ رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد
نوروز پیروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
·بهاریه مولانا به نام "ربیع بس ربیع" یکی از زیباترین بهاریه های سرایندگان پارسی می باشد.
تصنیف بوی بهار، با آواز نادر گلچین
نسیم خاک کوی تو، بوی بهار می دهد
شکوفه زار روی تو، بوی بهار می دهد
بوی بهار می دهد
چو دسته های سنبله، کنار هم فتاده ای
به روی شانه، موی تو، بوی بهار می دهد
بوی بهار می دهد
چو برگ یاس نورسی، که دیده چشم من بسی
سپیدیِ گلوی تو، بوی بهار می دهد
تو ای کبوتر حرم، ترانه های صبحدم
بخوان که های و هوی تو، بوی بهار می دهد
(برای من که جز خزان، ندیده ام در این جهان
بهشت آرزوی تو، بوی بهار می دهد
بوی بهار می دهد) _(2بار)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آلبوم: مناجات/ آهنگ: عماد رام/ سراینده: رحیم معینی کرمانشاهی/ خواننده: نادر گلچین/ دستگاه: دشتستانی
تصنیف آمد نوبهار، با آوای دلکش
آمد نوبهار طی شد هجر یار (مطرب نی بزن ساقی می بیار) _(2بار)
باز آ ای رمیده بخت من بوسی دِه دل مرا مشکن
تا از آن لبان مِی گونت مِی نوشم به جای خون خوردن
آمد نوبهار طی شد هجر یار (مطرب نی بزن ساقی می بیار) _(2بار)
خوش بُوَد در پای لاله پُر کنی هر دم پیاله
ناله تا به کی
(خندان لب شو همچو جام مِی) _(2بار)
چون بهار عشرت و طَرَب باشدش خزانِ غم ز پی
بر سر چمن بزن قدم مِی بزن به بانگ چنگ و نِی
آمد نوبهار طی شد هجر یار (مطرب نی بزن ساقی می بیار) _(2بار)
ای گل در چمن بیا با من پُر کن از گلِ چمن دامن
سر بنَهَم بروی دامانت مِی نوشم به پای گلها من
خوش بُوَد در پای لاله پُر کنی هر دم پیاله
ناله تا به کی
(خندان لب شو همچو جام مِی) _(2بار)
از چه رو ز جلوه، ای بهار من تو غافلی
روی خود ز عاشقی متاب، ای صفا اگر که عاقلی
آمد نوبهار طی شد هجر یار (مطرب نی بزن ساقی می بیار) _(2بار)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آهنگ: مهدی خالقی/ سراینده: اسماعیل نواب صفا/ خواننده: دلکش، نادر گلچین، سیمین غانم، علی زاهدی/ آرایش برای گروه کُر: فرهاد فخرالدینی/ سال آفرینش: 1327
·این ترانه را نخستین بار علی زاهدی خوانده و چند بار نیز با آرایش های گوناگون بدست دلکش و یکبار هم بدست نادر گلچین با آرایش مارسل استپانیان خوانده شده است.
·آنچه بانو غانم و مهتر گلچین خوانده اند، کمی با خواند? دلکش نایکسان است. این دو، پار? "... بزن قدم" را "... قدم بزن" خوانده اند و دو پار? پایانی "از چه رو ز جلوه..." را نیز نخوانده اند.
·این آهنگ در ریتم دو ضربی و به گونه ای شکسته ساخته شده که در زمان خودش، نام آورترین و شگفت انگیزترین کار ریتمیکی بود.
بازخوانی تصنیف آمد نوبهار، با آوار نادر گلچین
بازخوانی تصنیف آمد نوبهار، با آوای سیمین غانم
آیین برگزاری جشن نوروز در دوران گوناگون تاریخ ایران
حکیم عمر خیام در نوروزنامه خود، درباره برگزاری جشن نوروز چنین آورده است: "آیین پادشاهان عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدگرد شهریار که واپسین پادشاهان عجم بود، چنان بوده است، که روز نوروز، نخست موبد موبدان نزد شاه می آمد با جامی زرین پُر از مِی و انگشتر و یک دسته خوید (سنبله سبز و نارس) و شمشیر و تیر و کمانی و دوات و قلمی و اسبی و باز شکاری و غلامی خوبروی و ستایش می نمود و نیایش می کرد شاه را به زبان پارسی.
پس از آنکه موبد موبدان این کار را انجام می داد، بزرگان دولت می آمدند و دستها را پیش آورده و دست شاه را گرفته می بوسیدند. " عمر خیام در جای دیگر از نوروزنامه خود چنین آورده و می گوید: "گفتن آفرین نوروزی از سوی موبدان موبد چنین بوده؛
شاها- به جشن فروردین و به ماه فروردین، آزادی گزین به یزدان و دین کیان، سروش آورد تو را دانایی و بینایی و کاردانی، دیر زی با خوی هژیر، شاد باش بر تخت زرین، انوشه خور به جام جمشید و رسم کیان، در همت بلند، نیکوکاری و روش داد و راستی نگاهدار، سرت سبز باد و جوانی چون خوید سبزه، اسبت تیزگام و کامکار و پیروز، تیغت روشن و کاری به دشمن، بازت گیرا و خجسته به شکار، کارت راست چون تیر، هم کشوری بگیر نو، با تخت و درم و دینار، پیشت هنرمند و دانا، گرامی و درم خوار، سرایت آباد و زندگانیت بسیار.
چون موبد موبدان این سخنان را به شاه می گفت و جام زرین مِی به ملک می داد و سبزه در دست دیگر می نهاد و دینار و درم پیش تخت او می گذاشت و با این کار می خواست که روز نوروز و سال نو که بزرگان در آن بنگرند و تا سال دیگر، شادمان و خرم و کامران بمانند و این چیزها را به فال نیک گرفته و باور داشتند که چون در آغاز نوروز، دیدار شاه به آن چیزها بیفتد، سال نو بر او مبارک آید و آبادانی جهان را از این چیزها می دانستند که پیش شاه می آوردند. "
دستور بزرگ پارسی نژاد (پشوتن جی سنجایا) درباره برگزاری جشن نوروز در ایران باستان چنین آورده است: "ایرانیان باستان پیش از اینکه سال نو تحویل شود، بدن خود را پاک و پاکیزه می کردند و تن پوش نو در بر نموده، عطر و گلاب به خود می زدند و با همدیگر روبوسی می کردند، کوچکتران دست بزرگتران را می بوسیدند. در این روز فرخنده، اسیران و زندانیان مورد بخشش قرار می گرفتند و آزاد می شدند و خوان ویژه ای به نام خوان نوروزی می گستردند و در آن، شیرینی، شراب، شمع، آیینه، گل، سبزی، نقل، مجمر آتش و عود و عنبَر می چیدند و نیز خوراکی ها و نوشیدنی هایی زیاد در این سفره بود.
آنگاه گوش به زنگ شنیدن صدای کوس و دهل شاهی که نشانه پایان سال گذشته و آغاز سال نو و نوروز بود، می نشستند و چون سال نو تحویل می شد، نخست ریش سفیدان و سالمندان خانواده از جای خود برخاسته و به هریک ازاهل خانه سه قاشق عسل و یا شربت و سه دانه شیرینی یا سه دانه میوه خشک یا سه سکه زرین یا سیمین و سه برگ سبزه داده و فرخنده باد نوروز را به یک یک آنها بیان می کرد. سپس اهل خانه سرپا ایستاده با صدای بلند یک آیه از کتاب مقدس اوستا که به نام آیه تندرستی نامیده شده همگی با هم می خواندند و برای خود از اهورامزدا، زندگی دراز و نیکنامی و شادکامی و فراخ روزی خواستار می شدند. " امروز در دین زرتشتیان ایران آیین نوروزی با فر و شکوهی ویژه با آیین های دیرین که در بالا گفته شد جشن گرفته می شود و این جشن از نخستین روز فروردین تا روز بیست و یکم این ماه ادامه دارد، از اینرو می توان پذیرفت که در زمان باستان نیز جشن نوروز از یکم تا بیست و یکم فروردین ادامه داشته است و این روش زرتشتیان و شماری زیاد ایرانیان مسلمان شده، میراثی است که از نیاکانشان به آنها رسیده و نشانه ای از آیین های دیرین است. با این حال پس از چیره شدن تازیان و دیگر بیگانگان، بیشتر آیین های ملی از بین رفت، پس در این صورت چگونه می توان گفت، پس از پیرگی تازیان و دیگر بیگانگان به این کشور، زرتشتیان مجال آن را داشته اند که بر آداب و آیین های ملی خود بیفزانید، در حالیکه زیر ستم و بیداد بیگانگان و زیر فشار آنها بودند.
·برگرفته از نسک تاریخ نوروز و گاهشماری ایران/ به کوشش روانشاد دکتر عبدالعظیم رضایی/ چاپ پنجم _ زمستان 1385/ برگه های 471 تا 473
ریشه در خاک، با آوای فریدون مشیری
تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشک من ترا بدرود خواهد گفت
نگاهت تلخ و افسرده است
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است
غم این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است
تو با خون و عرق، این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی
تو با دست تهی با آن همه توفان بنیاد کن در افتادی
تو را کوچیدن از این خاک، دل بر کندن از جان است!
تو را با برگ برگ این چمن پیوندِ پنهان است
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشک سالی های پی درپی
تو را از نیمه ره برگشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان در ستوه آورد
تو با پیشانی پاک نجیب خویش که از آن سوی گندم زار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهر? افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشم? جوشان شادی بود و
اینک حسرت و افسوس، بر آن
سایه افکنده است خواهی رفت
و اشک من تو را بدرود خواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک از آلودگی پاکم
من اینجا تا نفس باقی است می مانم
من از اینجا چه می خواهم، نمی دانم
امید روشنائی گرچه در این تیرگی ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک، با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید
سرود فتح می خوانم و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سراینده: فریدون مشیری/ گوینده: فریدون مشیری/ کتاب: ریشه در خاک
دل نوشته های یک زن ایرانی
بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک آسمان آبی و ابر سفید ، برگهای سبز بید عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار --- با ارزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی و عاقبت بخیری شما وخانواده گرامی{{عیدبرشمامبارکباد}}
ا
گرچه آتشکده و شیشه و سنگ است دلم
هم نفس با دل من باش که تنگ است دلم
زندگی آرام است مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایی است مثل رویای یک کودک ناز
زندگی زیباییست مثل زیبایی یک غنچه باز
زندگی تکتک این ساعت هاست
زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من
زندگی پینه دست پدر است
" زندگی مثل زمان در گذر است"