http://khasellu.com/
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
« أَوْ لَـمَسْتُمُ النِّسَآءَ ؛ یا زنان را لمس کردید»پرسیدم . فرمود : «مقصود، همبستر شدن است ؛ لیکن خداوند، عفیف است و عفّت را دوست دارد . لذا آن گونه که شما نام می برید، نام نبرده است» . [حلبی - از امام صادق علیه السلام درباره [مقصود] سخن خداوندـ عزّوجلّ ـ]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :92
کل بازدید :945568
تعداد کل یاداشته ها : 145
103/8/26
3:30 ص
[معرفی استاد اواز اکبر اقایی ] استاد اکبر اقایی معروف به چنگیزمتولد 1344در روستای خاصلو از توابع شهرستان اذرشهر میباشد.ایشان ازدوران کودکی علاقه زیادی به موسیقی سنتی داشتند وباتوجه به نبود امکانات در ان دوره نتوانستند موسیقی یاد بگیرند .ولی بعد ها به شاگردی استاد مظهری در امدند واز محضر استاد شاه زیدی نیز بهره جستند.ایشان در نزد اساتید سبک های استاد اقبال اذر -استاد تاج اصفهانی واستادشجریان رااموختندومجوز تدریس واموزش اواز اصیل ایرانی را کسب کردند. علاقه مندان به موسیقی سنتی درشهرستان های اذرشهروایلخچی می توانند جهت شرکت در کلاسهای اموزش اواز اصیل ایرانی با این شماره تماس حاصل فرمایند. 09144019858
مشخصات مدیروبلاگ
 
داود ملکزاده خاصلویی[522]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی بند 5 اصل 156 قانون اساسی قاصدک لحظه های آبی ((( لــبــخــنــد قـــلـــم ((( ولی امر مسلمین جهان امام مطلق سید علی س فرزانگان امیدوار عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال جزین عروج آخرالزمان و منتظران ظهور پیاده تا عرش کلبه موعود هادی سکوت خیس هیچکس... مصطفی قلیزاده علیار سایه شیمی وزندگی شقایقهای کالپوش .::نهان خانه ی دل::. دل نوشته های یک دختر شهید بچه مرشد! شاعرانه حامل نور ... وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) TOWER SIAH POOSH هم نفس سیب خیال مُهر بر لب زده کلبه تنهایی هنر و ادبیات أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون رنگین کمان منجی بشر +O سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز) بی سر و سامان حباب خیال داستانهای واقعی روابط عمومی Dr.Rahmat Sokhani ..::* حامیان ولایت *::.. بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید سروش دل BABAK 1992 آوای قلبها... سفیر دوستی درمسیرباران هوالمعین یادداشتها و برداشتها پروانگی .: شهر عشق :. روزهای بارانی دلم پیامنمای جامع اردبیل بهشتی پنهان بوی سیب جاده مه گرفته دل تنها ☂ ϟ ☁تبسمے بـہ ناچار ☁ ϟ ☂ بچه ها من تنهام!!!کمک مهاجر فقط عشقو لانه ها وارید شوند منطقه آزاد سامع سوم سلام شهدا ابـــــــــــرار نور اهلبیت (ع) آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا آموزشی - مذهبی خط قلــــــــــــم جرعه ای از شراب عشق حرف های تنهایی صبح امید قافیه باران برادران شهید هاشمی یامهدی دل نوشته سعادت نامه فطرس دانلود هر چی بخوایی... Dark Future غلط غولوت ألا إنّ نصرالله قریب زشت است بی تو زندگی زیبای عالم پروانه های بی پروا به پاس ایرانیان همیشه جاوید همای سعادت آزاد شو محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI کلبه خاطره یک قدم تا ظهور کلبه تنهایی جیغ بنفش در ساعت 25 عاشقانه خاطرات من و دکترم شهید قنبر امانی مرگ عاشق سلام بچه ها ولایت دات کام COMPUTER&NETWORK حسبان نخستین روزنامه گردشگری ایران ویژه نامه شهر جدید پردیس شاه تور هفته نامه جوانان خسروشهر منتظر روشنی دادار اجتماعی ایـــــــران آزاد پاتوق دخترها وپسرها ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن در محضر قرآن آتیه سازان اهواز این نیز بگذرد ... مدرسه استثنایی آزادی کمی متفاوت مائــده الهی روانشناسی یه عالمه عشق و عاشقی FANTOM نوری چایی_بیجار روزهای عاشقی یک سیب آقا رضا هیئت مستند ظهور همسایه خورشید(زمزمه تنها سابق) جهادی سوادکوهی ریکا خاطره های مدرسه نوستالوژی دل .... شجره طیبه یه دخترشاد خیارج سرای من است ساحل عشق سلام بر ساقی عطشان کربلا راهی به سوی اینده ایرانیان ایرانی لوطی دانلود و نقد کتاب فاطمیون لنجان سرزمین من یلدا اسمان ★ستاره ی سرخ★ محب GOD.... وبلاگ مرزداران عشق * ایران * تی بره پیامک 590 نبض شاهتور مهدویت ای دریغااااااااا تاریخ را به یاد اوریم عدالت جویان نسل بیدار آمرین به معروف و ناهیان از منکر مرامنامه عشاق صل الله علی الباکین علی الحسین اتش دل قبیله ی زمین Sense Of Tune اللهم عجل لولیک الفرج بچه های خاکریز پر شکسته خورجین عشق *ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی* از چشم مجنون از صدای سکوت دلم خسته ام میم مثل مغنیه از فرش تا عرش مذهبی-سیاسی-فرهنگی ستاره آشنا عشق پنهان راه آهن عشق Cyberom UTM یه دنیا حرف بهار صداقت** *دیدبان رایانه ای * اخبارکامپیوتر و آی تی، دانلود انواع نرم افزارها Sea of Love گمنام فقط خدا گروه فرهنگی اهل البیت(علیهم السلام) دستگرد برخوار آزاد اندیشان حفاظ و نحن اقرب الیه من حبل الورید... پرواز پرستو دفترهای سبز عشق یعنی زندگی دیار کریمان زازران همراه اخر روان شناسی کودک یکی مهندس دختر ایران زمین چاهورز اسپورت و دیدنیهای ان سبک سری های قلم... آرامش درطوفان عشق و دوستی اللهم عجل لولیک الفرج چرند و پرند خلوت دل فریاد بی صدا صبح سپید آهنگهای بروز دنیا امام زمان (ع) ...افسانه نیست جزیره من ودنیای من دنبال عدالت موجودات زنده برای خودم حال و هوای سربازی پری دریایی دوست خوب بیماری شناسی گیاهی بسیجیان عملیاتی حقوق و حقوقدانان عکس های باغبادران ۩۞۩ برگ سبز تحفه درویش ۩۞۩ ارغوان بی تو 2 ..::منتظر بیداری::.. Ali reza khosravi فقط رئال مادرید رویاهای یک معلم سه ثانیه سکوت **قافله نت** ایستگاه دلتنگی داستان نویس جوک و خنده داستان زندگی من از همه چی.از همه جا دهاتی دکتر علی حاجی ستوده چه توا............. نفس مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان همه رقم مفت!!!!! زیباترین خنده در غروب یک روز پاییزی شیطون کافه تـــــــــرانزیت ظهور آسمون عشق مشهد وبلاگ قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی خورشید نی ریز شاهد رهسپاریم با ولایت تا شهادت کشکول مینویسم بنام خواهرم آیــــــــات لبخند خدا درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ fazestan ماه عسل به سوی نور می گویند بهار با تو می آید خاطرات من فریاد بی صدا همه چی تموم اینجا،آنجا،همه جا صفرمیرزاپورخاصلو طرفدار ارسلان قاسمی....... آرزو شمیم انتظار رنگارنگ عشق است و زندگی اشک یخ زده شبهای مسکو الموت الاسرائیل تنها یک رویا ساعتی شادی ،لحظه ای غم !!...ساحره LIO & CR7 یکتا هر چی بخوای قاطی پاطی ازدواج موقت تنها وبلاگ صدف= عشق طلاست کلینیک گیاهان آپارتمانی جهان نامرئی جن سایه محمود عشق نردبانی برای لمس رویا ها asaldatcom روستای خاصلو مهم نیست!!!! مـهــــدی یــاران .:صدای دیدار:. دل نوشته های من آهای یه نفر تو این جزیره تنهاست دستجرد از نمایی دیگر عرش یا فرش؟!! سخن آشنا مطالب متفرقه کاش قلبها در چهره بود رمز موفقیت در زندگی بالقطع الوتین sayeh. منتظر عاشق دنیای این روزای من... قرآن و اهل بیت(ع) تنها راه نجات
khasellu.com
http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=%20www.khasellu.com&source=web&cd=1&ved=0CCUQFjAA&url=http%3A%2F%2Fkhasellu.com%2F&ei=PV5tT--xFozrOZzyhd8F&usg=AFQjCNF22bkJsIJQBSWtdCuSC45WBKsUkg&cad=rja

شبی خسته رستم ز رزم و نبرد *** کشید از درونش یکی آه سرد

نه جفتی که دستی کشد بر سرش *** نه یاری که بنشاند اندر برش

بخود گفت "رایانه "را ساز کن *** هم ایدون تو "وبگردی" آغاز کن

ز تن برنکند او سلاح و زره *** به "لپ تاپ" خیره به ابرو گره

چو "رایانه "را پهلوان"بوت" کرد *** سلاح و زره یک طرف سوت کرد

از این خیرگی گشت مامش غمین *** رخش پر زخشم و دلش پر زکین

بدو گفت رودابه ای پهلوان *** در آغاز گویم تو را با زبان

تو لشکر بیاراستی گاه رزم *** به آراستن نیست در خانه عزم ؟

اگر بر نتابی تو نظم درون *** تو را افکنم از سرایم برون

در اینجا سرو کارو تو با من است *** که رودابه چون زال پیل افکن است

تهمتن ازین گفته بگرفت خشم *** نتابید و گردید ، پر آب چشم

چو زین سرزنش گشت زار و پریش *** فراموش بنمود" پسورد" خویش

بزد بر سر" ماوس "مشتی گران *** که ترسند از هیبتش دیگران

در اندیشه می بود گُرد دلیر *** بپیچید بر خویش چون نره شیر

بیاد آمدش، ناگهان رمز خویش *** بیاورد "کیبورد" "رایانه" پیش

فشرد او بسی دکمه ها را به زور *** سرانجام بنوشت رمز عبور

نمایان شد آن صفح? نیلگون *** که می کرد او را همی رهنمون

که آکنده از "آیکون "رنگ رنگ *** که می برد او را به شهر فرنگ

به "چت روم"شد ناگهان پور زال *** که آنجا بود مرکز عشق و حال

در آنجا یکی بود دخت زرنگ *** به" چت" گشت با او همی بیدرنگ

مر آن دخت را نام تهمینه بود *** پری روی و پر مهر و بی کینه بود

تهمتن چو شد وارد گفتگو *** به او گفت اوصاف خود مو به مو

بگفتا منم رستم داستان *** بود شهر ما زابل باستان

یکی رخش دارم بسی تیز پا *** گذارد همی پشت سر" زانتیا"

به زور و به بازو ندارم همال *** نباشد در این باره جای سوال

به سیم و به زر خانه انباشته *** بنایی دو اشکوبه افراشته

مرا مرده ریگ است گرزی ز سام *** بکشتم به آن شیرها در کنام

چو تهمینه دید این همه فَر و جاه *** ز شادی بزد خنده ای قاه قاه

به خود گفت آن دلبر ماهرو *** روا نیست کم آورم پیش او

بگفتا سمنگان بود شهر من *** که گشته همی رشک ملک ختن

ندانی منم دختر پادشاه *** ندارد کسی همچو من بارگاه

که چون ماهم و پنج? آفتاب *** پری رو تر از دخت افراسیاب

به کاخ وبه باغ وبه ملک و سرا *** غلام و کنیزک به صف اندرا

به" وب کم" اگر رخ نمایان کنم *** تورا پاک شیدا و حیران کنم

بگفتا بیا تا ببینم تو را *** چو غنچه ز گلبن بچینم تو را

چو تهمینه آگه شد از آن نیاز *** بیافزود با عشوه بر فَر و ناز

بگفتا چه اندیشه کردی جوان *** که خواهی ببینی رخم را عیان

هزاران جوان مَر مرا خواستگار *** بزرگان و خوبان چو اسفندیار

چو رستم شنید این سخنهای او *** ببست ناگهان بغض راه گلو

سراپاش گردید خشم و خروش *** رگ غیرتش زود آمد به جوش

بزد بر سرمیز "رایانه" مشت *** دوصد ناسزا گفت و حرف درشت

بگفتا به رخ می کشی دشمنم *** تو پنداشتی کوهی از آهنم

مده بر دلم بیش ازین پیچ و تاب *** مکن بیش از این پور دستان خراب

چو تهمینه در مخ زنی بود چُست *** بخود گفت کارم شد اینک درست خیلی خنده‌دار

به زانو درآوردم این پهلوان *** که دیگر ننازد به زور و توان

توانا تر از عشق نیرو مباد *** که ایزد بر این پایه گیتی نهاد


بووووس  بووووس


  
  

1..  خانوم شماره بدم پاره کنی؟!

2..  خانوم ببخشید مستقیم از کدوم طرفه ؟!

3..  خانوم شماره ی کفشمو بدم؟!

4..  (در برخورد با چندتا دختر زیبا) هنوز فصل  هلو نشده ؟!

5..  (در برخورد با چندتا دختر کم سن) اِ مهد کودک تعطیل شد شما اومدین بیرون؟!

6.. حاج خانوم ماچ خانوم

7..  آهای خانوم کجا کجا

8..  از اون بالا کفتر می‌آید

9..  آخ چشم ... فدات بشم

10..  نازتو بخورم ... شب شام نخورم

11..  خانوم شما دو تا سه قلوئید؟!

12..  این روزا همه به من شماره میدن شما چطور؟!

13..  دهات چه خبر؟!

14..  فدات بخورم

15.. قربونت بچسبم

16.. فدات بگردم

17.. خودت مگه خواهر مادر نیستی؟

18.. خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟

19.. جیگرتو یواشکی بخورم

20..  ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختر  آینده ی من هستین!!

21.. هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم

 

 

 

اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونین بندازین!

 

دماغ دختر

 


 ?. خانوم شما بینیتونو  خ......  کردین؟!

?. خانوم شما دماغتونو مدل خوکی عمل کردین؟!

?. خانوم میای دماغامونو عوض؟!

?. اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره!

?. این دماغشو تازه خریده برچسبشو نکنده!

?. خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟!

?. میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته ؟!

?. ده بار دیگه دماغت وعمل کنی تازه میشی مثل ابی

?. خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟!

??. خواستی ماشین بخری وانت بخر بینیت رو بندازی عقبش


  
  

دعوا


زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ مشاور  دکتر روانشناس میره.

دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟

خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه.

دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه: هر وقت شوهرت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن  و این کار رو ادامه بده.

دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت.

خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت.

دکتر گفت: میبینی اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا حل میشن!!



  
  

کربلا


اصلاًحسین جنس غم اش فرق می کند


 این راه عشق پیچ وخمش فرق می کند


اینجا گدا همیشه طلبکار می شود


اینجا که آمدی کرمش فرق می کند


شاعر شدم برای سرودن برایشان


این خانواده، محتشمش فرق می کند


"صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین"


عیسای خانواده دمش فرق می کند


از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش


معلوم می شود حرمش فرق می کند


تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش


حتی سیاهی علمش فرق می کند


با پای نیزه روی زمین راه میرود


خورشید کاروان قدمش فرق می کند


من از حسینُ منی  پیغمبر خدا


فهمیده ام حسین "همش" فرق می کند


  
  

به نام او که برای بنده اش کافی است ...


هجوم کلمات و آشفتگی این روح سرگردان، اجازه تمرکز و نوشتن را نمی دهد... آخرین برگ این دفتر هم مثل ذهن خسته ام، پر شد از خط خطی !


این قلم مانند روح آشفته ام، از این شاخه به آن شاخه می پرد. همچو او آشیانش را گم کرده... نگاهش نگران است ... بال زخمی اش اجازه پرواز نمی دهد...


راستی کسی می داند از اینجا تا آشیان روح من، چقدر راه است...؟


و راز رسیدن در چیست...؟ *


و آرامش چگونه معنا می شود...؟


......................................
* الا بذکر الله تطمئن القلوب


* دلتنگ جرعه ای زیارتم آقا ...


* لحظه ها را می شمارم ... تا رسیدن 5 صبح دیگر باقی است ... مرا دریابید...!


* خستگی را در سطر سطر این دفتر مجازی حس می کنم. دلم، این دفتر حقیقی، جرعه ای شادی می خواهد. سبویم خالی است آقا ... بی تابی ام را ببخشید اما ... پس کی؟


* اگر این آدینه از ظهور سرشار شود، صبحم چراغان خواهد شد ...!


* شده ام حاشیه نویس، پی نوشت هایم را می بینید؟!! دعا کنید به متن زندگی بازگردم !


  
  

همیشه باید عبور کرد...


اما گاهی در خیالات خود، عابرکوچه ای می شوی که عطری دل انگیز دارد از روزهایی آشنا که تنها غبار زمان سر و رویش را گرفته... می خواهی عبور کنی اما مرور خاطرات آن کوچه، غبار را از سر و رویش می تکاند و تو هرچه بیشتر می مانی، خاطراتت را زلال تر مرور می کنی و وابسته تر می شوی ...


حکایت این روزهای دل من است !


و من با اینکه هنوز هم در این کوچه به تماشای تو ایستاده ام، اما معتقدم: همیشه می توان عبور کرد... !


.........................................................
* این کلبه حقیر را برای خودم دست و پا کردم تا مونس تنهایی ام شود و یادگار روزهای ابری دلم...


*تمام نوشته هایم شده اند دل نوشت! اینجا دفترچه خاطرات یک مهاجر است. گاهی شرح هجرت را می نگارد و گاهی شرح دل را ... نمی دانم کی در مسیر قرار خواهم گرفت ... !


  
  

به نام او که برای بنده اش کافی است ...


باز هم دل تاریک شب و قلم و صفحات آخر این تقویم ...


به دیدن خودم آمده بودم ... زندگی ام را مرور می کردم و خاطرات تلخ و شیرینش را از کودکی تاکنون در ذهنم حلاجی می کردم... به انسان هایی فکر می کردم که هر کدام به نوعی در زندگی ام نقشی داشته اند ... اما بیشتر به خودم می اندیشیدم که سرنوشت زندگی ام را به دست گرفته ام و به پیش می رانم ...


به این سردرگمی، به این چند راهی ها، به این انتخاب ها، به این تصمیمات و به این زندگی ...


به کارم، به درسم، به زندگی ام و به تو ...


به مادرم، به پدرم، به زندگی ام و به آنها ...


پس از کلی تلاش برای باز کردن این کلاف پیچ در پیچ ذهنی، تنها دلیل آشفتگی ام را همین یافتم: « بازگشت به گذشته ...! »


در حال زندگی می کنم اما نگاهم به روزهای تلخ یا طلایی گذشته است ... از او که ستارالعیوب است تقاضای عفو و بخشش برای هموار شدن مسیر دارم اما خودم عبور نمی کنم ... من ایستاده ام هنوز ...! و تا گذر نکنم پلی روبرویم نخواهم دید... باید بروم !


و اولین صفحه دفترچه خاطرات کودکی ام را به خاطر آوردم:


زندگی بودن نیست ... زندگی ماندن نیست ...


                                               باید رفت ... و شدن را پیوست ...!


و من باید بروم ... باید عبور کنم ... نه با شعار که با دل ... با ذهن و با تمام وجود ...


لحظه ها را می شمارم ... تا رفتن تنها چهارصبح دیگر باقی است ... به آستان مقدسش که برسم از تو هم عبور خواهم کرد و به او خواهم پیوست ...! زیباست ... دل کندن از گذشته و پیوستن به آینده ... به صبحی روشن که انتظارم را می کشد...


به همان رویای تعبیر نشده ام که اگرچه در گذشته رخ داد اما نویدبخش صبح دل انگیز آینده بود ... صبحی که شاید همین فردا باشد ...! به شکوفه های آلبالو و لبخند دلنشین او، به گرمای صدایش که بازخواهم گشت ...


...


و تو ای مهاجر! باورت می شود که امید درب خانه دلت را کوبیده باشد...؟ پاسخ اجابت نمی دهی؟ در را بگشا و میهمان ناخوانده ات را پذیرا باش... چند صباح بیشتر نمانده... به افق بنگر و بدان در پی هر شفقی، افقی خواهد بود ... بار دیگر طلوع کن ...!


و باور داشته باش که او هماره با تو بوده و آنقدر دوستت داشته که هیچ گاه خوب ها را برایت نخواسته، بهترین ها را برایت برگزیده !


کوچک شده بودی، او منتظر بزرگ شدنت بود ...!


خم شده بودی، او منتظر ایستادنت بود...!


بی تابی می کردی اما پاسخی نمی شنیدی...


چرا که او منتظر آرام گرفتنت بود ...!!!


........................................................
* من بهترین خدا را دارم ...!


* در دل تاریک شب بر صفحه کاغذ فرود آمد ... نیمه شب آدینه


  
  

به نام او که برای بنده اش کافی است ...


غزل هجرت من را همه جا بنویسید
بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است


مهاجری که هجرت نکند که مهاجر نیست! باید عبور کرد و رفت...


...


شاید هرشب اگر خستگی کارهای روزانه، قدرت بیداری را از چشمانم نگیرد در هیاهوی بی منتهای درونم و سکوت و آرامش عمیق شب هنگام، به خودم بیاندیشم. به مهاجری خسته از درون خویشتن!


و گاهی فاصله خودم را تا خدا اندازه می گیرم...!


آخرین حرف دیشبم این بود: دلم می خواهد صدای خدا را بشنوم ... !


و اندکی بعد فکر می کردم من چقدر از این شبها در زندگی داشته ام و چه روزها که چشم حقیقت بر این تلنگرها بستم و بی اعتنا به صدای همان خدایی که دلم برایش تنگ شده بود، سرم را گرم دنیا و مشغولاتش کردم...


و امان از وقتی که شیطان نفس بر من مسلط شود ...!


رب اعوذ بک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون


........................................................
* دلم برای آن روزهایی تنگ است که خدا را لابلای نفس هایم احساس می کردم...!


* دلم مناجات نیمه شب می خواهد. من کجای دنیایم ...؟!


* امروز یکی دیگر از مشغولات دنیایی را از خودم دور کردم. دلم نو شدن می خواهد، طراوت و تازگی بهار را ... دعایم کنید !


  
  

46. شبی غروب می کنم کنار چشمهای تو/ و بی گناه می روم به دار چشمهای تو
من از تمام عاشقی به این بسنده می کنم/ که یک دقیقه سر کنم کنار چشمهای تو


47. گاهی وقتا چقدر ساده عروسک می شویم!
نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم؛ فقط احمقانه سکوت می کنیم...


48. یکی می پرسد:اندوه توچیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست!!!


49. هیچ کس نیست در این دشت مگر کوه که آن هم/ انعکاس غم ما هست گرش هست صدایی...


50. لبخند بزن بدون انتظار پاسخی از دنیا!
بدان روزی آنقدر شرمنده می شود که به جای پاسخ لبخندت با تمام سازهایت می رقصد...


  
  
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
 مثل آسمانی که امشب می بارد....
 و اینک باران
 بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
 و چشمانم را نوازش می دهد
 تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >