پيام دوستان
+
قلبي اليک من الاشواق محترق
و دمع عيني من الاماق مندفق
الشوق يحرقني و الدمع يغرقني
فهل رأيت غريقا و هو محترق
.
.
.
گيرنده صحنه:اين بنده

خوشنويسي نوين تحرير
ديروز 10:54 صبح
کوثر...
قلبم از شوق تو آتش گرفته/و اشک از عمق چشمم بيرون ميجهد/شوق,مرا ميسوزاند/و اشک,مرا غرق ميکند/آيا ديده اي غريقي که ميسوزد؟!
2-يا صاحب الزمان(عج)
شعرت خيلي قشنگه و اين عکس که انسانو ميبره به اوج آسمونا@};-
خوشنويسي نوين تحرير
https://novintahrir.com/blog/%d9%85%d8%b7%d8%a7%d8%a8%d9%82%d8%aa-3%da%86%d9%84%db%8c%d9%be%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d9%84%db%8c%da%a9-%d9%82%d9%84%d8%a8%db%8c-%d9%85%d9%86-%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%b4%d9%88%d8%a7%d9%82-%d9%85%d8%ad/
خوشنويسي نوين تحرير
ممنون از ترجمه شماهم داخل متن اسم بردم
* راوندي *
04/4/6
.: ام فاطمه :.
04/4/2
انديشه نگار
04/4/1
دنياي بچگي چون دنياي بدون آلام و آلايش و تلاطم هست... دلگويه ات در حينِ دل انگيزي ، دردي ظريف داشت..
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام بانو . ممنون از اظهار نظرتون. به قول دافنه دوموريه کاش ميشد خاطرات شيرين رو مثل عطر تو يه شيشه جا بديم و هر موقع دلمون خواست يه بار ديگه عطر اون لحظه ها رو بو کنيم ...
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} نفرماييد ، از مطالبي که اينجا بارگزاري ميکنيد پيداست که گم شدن در کار شما نيست فقط شايد قدري خسته شديد که اونهم بزودي زود برطرف ميشه . اما عقيده خودم اينه که در هر حالي بايد روحيه خودمون رو حفط کنيم و با نرمش و ورزش تني سالم داشته باشيم ...
+
به بارانها
چه کسي ياد ميدهد
موسم پاييز طوري ببارد
که هيچ گلي
از خانه خود بيرون نيايد...

||عليرضا خان||
04/3/30
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..

||عليرضا خان||
04/3/30
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.